سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بارالها ! صداها فرو نشست و جنبش ها آرام گرفت و هر دوستی، با محبوب خود خلوت کرد . من نیز با تو خلوت کرده ام . تو محبوب منی . پس خلوت امشب مرا با خود، [سبب] رهایی از دوزخْ قرار ده . [امام صادق علیه السلام ـ در دعایش ـ]

جهت اطلاع از تنظیمات و ویــــرایش این قالب اینجا را کلیک کنید.

.:: کلیک کنید ::.
گذری بر نعمت بعثت
نویسنده :
تاریخ : 93/3/5:: 6:23 عصر

 

گذری بر نعمت بعثت

اگر بخواهیم بعثت پیامبر و نقشی را که وجود مبارک پیامبر اعظم در جهان هستی ایفاء کرده اند را بهتر بشناسیم، شناختی اجمالی از اوضاع اعراب قبل اسلام ضرورتی غیر قابل اجتناب است.

بحث درباره دوران جاهلیت و مسایل مختلف مربوط به آن، از مباحثى است که براى شناخت اسلام و عظمت پیامبر، بسیار لازم است. دانشمندان و موّرخان اسلام، سعى کردند که تمام مسائل مربوط به آن دوران را جمع آورى کنند.

در مورد اعتقادات خرافى آنها، سخن بسیار است. بت پرستى، بر تمام جامعه آنها حاکم بود، اعم از بت هایى که همه قبایل به آن احترام مى گذاشتند و در خانه کعبه نصب شده بود و بت هاى قبیلگى و بت هاى خانوادگى، بت هایى که به اشکال مختلف ساخته بودند و بت هایى که بدون شکل بودند و مثلا قطعه سنگى، آن را تشکیل مى داد.


فرشتگان را، دختران خدا مى پنداشتند، در حالى که خودشان از دختر شدیداً متنفّر بودند.

قیامت را انکار مى کردند و بسیارى از آنها، براى انجام هر کار مهمّى، با بت ها، مشورت مى کردند.

طریق مشورت آنها با بت ها، این بود که چوبه هاى تیرى را که روى آنها «افعلْ» و «لاتفعل» نوشته بودند، زبان بت مى انگاشتند و آنها را در کیسه اى ریخته، به هم مى زدند و یکى را بیرون مى آوردند و آن را، به عنوان فرمان بت، واجب العمل مى پنداشتند.

اعتقادات آنها به خرافاتى مانند، غول هاى بیابانى و پرنده هاى شوم و مبارک و امور دیگرى از این قبیل، سایه شومى بر افکار آنها افکنده بود.

در محور دوم، یعنى وضع دردناک اقتصادى آنها، همین بس که نه تنها دختران، بلکه پسران را که سرمایه زندگى آنها محسوب مى شد، از ترس فقر، به زیر  خاک مى کردند. درآمد بسیارى از آنها، از طریق غارتگرى و چپاول اموال دیگران و غافله ها بود.

 پاهاى برهنه اندام نیمه عریان بسیارى از آنان، از فقر اقتصادى حاکم بر آنها حکایت مى کرد و اگر یکى از آنها صاحب لباس ساده اى مى شد، افتخار مى کرد که لباسى دارد که هم تابستانه است و هم بهاره و هم زمستانه!

در مورد وضع عاطفى آنها همین بس که آنها بر هیچ کس و هیچ چیز رحم نمى کردند و به گفته ابن خلدون، به خاطر طبیعت توّحشى اى که داشتند، آن چنان تمایل به غارتگرى و فساد داشتند که هر چیزى را که به دستشان مى افتاد، غارت مى کردند و از این کار خود لذّت مى بردند آنها، رزق خود را در سایه نیزه هایشان مى دانستند و حدّ و مرزى براى غارت اموال قائل نبودند.


نقل مى کنند یکى از آنها از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) توصیف بهشت و نعمت هاى بهشتى را شنید. پرسید آیا در آنجا جنگ و خونریزى وجود دارد و هنگامى که جواب منفى شنید، گفت: «اِذَنْ لاخَیْرَ فیها; بنابراین فایده اى ندارد.

در بعضى از تواریخ آمده است که در میان اعراب جاهلى، یک هزار و هفتصد جنگ رخ داد که بعضى از آنها یکصد سال یا بیشتر ادامه داشت و نسل هاى متعددى آمدند و رفتند و آتش جنگ همچنان زبانه مى کشید. و چه بسا این جنگ هاى طولانى، به بهانه هاى واهى و بى ارزش رخ مى داد.

عرب جاهلى، معتقد بود که خون را جز خون نمى شوید، بلکه گاهى بابت یک موضوع کوچکى چندین برابر انتقام مى گرفتند.

در بعضى از تواریخ آمده است که مردى به نام شَنْفَرى به خاطر اهانتى که از طرف فردى که از قبیله موسوم به "سلامان"، به او شد، با خود عهد کرد که یکصد نفر را از آنان به قتل برساند. نود و نه نفر را کشت و فرار کرد و همچنان در فکر نفر صدم بود که از دنیا رفت. تصادفاً، جمجمه او به فردى از همان قبیله اصابت کرد و او را از پاى در آورد. اهل قبیله او گفتند: «او، به عهدش وفا کرد و انتقام خود را گرفت».(1)

ممکن است که بعضى از این داستان ها، مبالغه آمیز باشد، ولى به هر حال، نشان مى دهد که آنها در چنان شرایطى زندگى مى کردند که این گونه داستان ها، متناسب حالشان بود.

در بُعد مفاسد اجتماعى نیز وضع بسیار اسفناکى داشتند. زندگى آنها آمیخته با شراب بود تا آنجا که لفظ «تجارت» در عرف آنها در معناى «شراب فروشى» تفسیر مى شد. شجاعت را به معناى آدم کشى، و غیرت و عفت را به معناى پنهان کردن نوزادان دختر در زیر خاک تفسیر مى کردند. آنها، به سه چیز عشق مىورزیدند: زن و شراب و جنگ.

آنها معتقد بودند که باید دوستان و هم پیمانان خود را یارى کنند، خواه حق بگویند یا باطل

قمار، در میان آنها، چنان گسترش یافته بود که گاه، زنانِ خود را در قمار مى باختند.

زنان آلوده، در میان آنها به قدرى زیاد بود و آشکارا افراد را به سوى خود دعوت مى کردند که گروهى از آنها، بر در خانه خود، پرچمى نصب مى کردند تا مردان هوسباز را به سوى خود بکشانند. اینها را، ذوات الاعلام (زنان صاحب پرچم) مى نامیدند.

و از این گونه مفاسد، در میان آنها، بسیار بود که ذکر همه آنها به طول مى انجامد.


آرى، عرب جاهلى، چنین بود و خداوند به برکت اسلام، آنها را نجات داد. نه تنها از خرافات و بت پرستى و عقاید منحط رهایى یافتند، بلکه وضع اجتماعى و اقتصادى و عاطفى آنها نیز دگرگون شد و از این انسان هاى نیمه وحشى، افرادى ساخته شد که نمونه اتمّ انسانیت بودند، همانند ابوذرها و مقدادها و عمارها و بلال ها.

 



کلمات کلیدی :