حسد
حسد از بدترین و زشتترین صفات رذیله است، چرا که قرآن آن را در ردیف کارهاى حیوانات درنده و مارهاى گزنده، و شیاطین وسوسهگر قرار داده است.
حسادت احساسی است که بیش از همه خود شخص را آزار می دهد .
حسادت وقتی بوجود می آید که شخص احساس کند آنچه دارد، کمتر از آن چیزی است که باید داشته باشد.
به طور کل وقتی انسان حسودی می کند که آنچه که دیگری دارد، برایش ارزش داشته باشد . اکثر افراد حسود فکر می کنند که حق آنان ضایع شده و آنها کمتر از دیگران به حقشان رسیده اند
.
شخص عنود و حسود و لجوج هر چه بیشتر ادله و براهین و فضائل و مناقب مشاهده کنند بر عناد و حسد و لجاجت آنها افزوده خواهد شد.
در حقیقت یکى از بزرگترین ناراحتیهاى انسانها در زندگى دنیا که سر چشمه پیکارهاى وسیع اجتماعى مىشود و علاوه بر خسارتهاى سنگین جانى و مالى آرامش روح را بکلى بر هم مىزند، همین "کینه توزى" و "حسد" است.
حسد اعمال صالح و خوب انسان را نابود می کند، همچنانکه آتش چوب را نابود کرده و تبدیل به خاکستر می کند.منشاء بسیاری از مفسده ها و ظلمهایى که در عالم اتفاق افتاده است حسادت می باشد.
زیانهاى معنوى و مادى، فردى و اجتماعى "حسد" فوق العاده زیاد است، که در روایات پیشوایان اسلام به آن اشاره شده است.
از جمله در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مىخوانیم که فرمود: «حسد و بدخواهى از تاریکى قلب و کوردلى است و از انکار نعمتهاى خدا به افراد سر چشمه مىگیرد، و این دو "کوردلى" و "ایراد بر بخشش خدا" دو بال کفر هستند،
شیطان به آدم حسد برد، رانده درگاه شد. پسر آدم به برادرش حسد برد و او را کشت. کفار بانبیاء حسد بردند معذب شدند. خلفاء سه گانه به على علیه السلام حسد بردند این همه ظلم کردند. بنى امیه و بنى عباس به ائمه طاهرین حسد برده و آنها را اذیت کرده و به شهادت رساندند. و هکذا هر کدام به دیگرى حسد برده و در مقام قتل و اذیت و ظلم و غیبت و تهمت و مفسدهای دیگر بر آمدند و در نتیجه خود را از بین برده و به عذاب قیامت گرفتار شدند.
حسد در لغت و اصطلاح
"حسد" در لغت به معنی بدخواهی و خواستن زوال نعمت و سعادتِ دیگری است1 و در اصطلاح نیز به معنی آرزو کردن زوال و نیستی نعمت کسی که استحقاق آن نعمت را دارد.
2
برخی از مفسران واژه حسد را در اصل به معنی چیزی را بر چیزی ساییدن،چندان که خراشیده شود، دانسته اند.3
برخی از فرهنگ نویسان، اصل این واژه را از "حَسْدَل"به معنای "کَنِه"دانسته اند؛ همان گونه که کَنه پوستتن آدمی را زخم میکند و خونشرا میمکد، حسد نیز با جان و روان حاسد چنین میکند.5و4
1قرشی، سید علی اکبر؛ قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 78، چاپ هشتم، ج 1، ص 131.
2خسروی حسینی، سیدغلامرضا؛ ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، نشر مرتضوی، تهران، 75، چاپ دوم، ج 1، ص 487.
3ابن عربی، الفتوحات المکیة، چاپ عثمان یحیی، قاهره، سفر2، 1405/ 1985، سفر4، 1395/ 1975.
4ابن ماجه، سنن ابن ماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، (قاهره 1373/ 1954)، چاپ افست (بیروت)
5 ابن منظور، لسان العرب.
رابطه غبطه و حسد
مفهوم "غبطه" با حسد در ارتباط است،ولی تفاوت آنها در این است که آدمی در غبطه، آرزوی زوالنعمت دیگران را ندارد، بلکه فقط میخواهد آن نعمترا به او هم بدهند
غبطه، به عکس حسد، صفتی پسندیده است، به ویژه آنکه در روایتی، به صراحت غبطه از صفاتمؤمن و حسد از خصلت های منافقدانسته شده است.
انگیزه های حسد
غزالیانگیزه هایحسد را هفت چیز برشمرده است:
دشمنیو کینه توزی، به خود نازیدن، غرورو تکبر، اظهار شگفتیاز داشته های دیگران، ترساز دست دادن داشته های خود، عشقبه ریاستو شهرت، و خبث نفس.
او به نکته دیگری نیز توجه داده است:
حسد اساساً ریشه در قلبدارد و بنابراین صفت قلب است. این صفت قلبی گاه، در زبانیا رفتاربروز میکند که در این صورت انسان مرتکب گناهشده است و باید از کار خود حلّیتبطلبد.
اما گاه حسد در همان مرحله قلب میماند، در این صورت انسانفقط مرتکب گناهیبین خود و خداشده است. این در حالی است که اگر این حسدورزی قلبی را به راستی ناروابداند و خود را در دل نکوهش کند، وظیفه مقابله با حسد را نیز بجا آورده است.
کلمات کلیدی :